ماه و ستاره دارم...
در همچین روزی، سال پیش وقتی زمین سفیدپوش برف بود خدا نعمتش را بر من تمام کرد و رنگی تازه به زندگیام پاشید. ستارهای داشتم، ستارهای دیگر نصیبم کرد و من بنده کجا و لیاقت این همه نعمت. هرچه سر بر سجده گذارم باز کم است... دختری عطا کردند به لطافت گل و زیبایی بهار و خواستنیتر از هر خواستهای... دلیلی برای بودن و محکمتر بودن بنده و عیال که مهر است و مهربان. ستاره بابایی! از تو ممنونم برای جاری کردن این حس زیبای پدرانگی در وجودم. برای آن که با خندهات تمام نامرادیها و نامردیها و سیاستبازیها یادم میرود. وقتی میخندی بهار میشود خانه و بابای خستهات! پناه میآورد به پاکی و معصومیت تو آیهی خدا. آرامم، آیهام، بارانم... از تو ممنونم برای بازتولید مهر و محبتی که در دلم بود. ماه و ستاره دارم تو آشیون خونهم... بابایی من! حواسم هست. ملتفت هستم ملتفت بزرگشدنت، قد کشیدنت، لقمهای که میخوری... حواسم هست آهی پشت لقمهی سر سفرهام نباشد که تو آرام باشی و دلت دریا شود.
پی نوشت: عشقم، ستاره مادر ستارهام! دوستت دارم و میدانم که چه باری بر دوش میکشی. وامدار مهربانیات هستم و با تمام قلبم تولد ستاره را به خودمان و تمام دوستداران و دعاگویان سلامتی و صحت ستاره تبریک میگویم. خدایا از کرانه لطف و مرحمتت آن چه خیر است نصیب ما کن و نعمت صحت و سلامتی را شامل حالمان.... |